کیان آنلاین – لیلا فرهادی: اکونومیست در گزارشی از کاهش شکاف دستمزدها در سراسر جهان خبر داده و گفته این تغییرات، تعاریف متعارف کارگری را تغییر خواهد داد. این ایده که ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و مردم عادی بیش از پیش عقب میافتند، ایدهای است که رقبای کمی دارد.
این باور که سرمایهداری برای سود ثروتمندان و مجازات کارگران ترتیب داده شده، نگرش میلیونها نفر به جهان، نحوه رای دادن آنها و مخاطب اعتراضاتشان را شکل داده است. این ایده، محرک پروژههای سیاسی در چپ و راست بوده است، اما آیا این حقیقت دارد؟
حتی با وجود تشدید سوء ظن به بازارهای آزاد، ادلهای که بگوید نابرابری در جهان ثروتمند در حال افزایش است، ضعیفتر شده است. شکاف دستمزدها در حال کاهش است. از سال ۲۰۱۶، درآمد واقعی هفتگی برای افرادی که در پایینترین سطح توزیع دستمزد آمریکا قرار دارند، سریعتر از کسانی که در دهک بالا هستند، رشد کرده است.
در سراسر اقیانوس اطلس، روند مشابهی در جریان است. در بریتانیا رشد دستمزد در پایینترین سطح بازار کار قابل توجه بوده است. در اروپا، قراردادها، افزایش دستمزد بالاتری برای افراد کم دستمزد پیشبینی کردهاند.
روندهای طولانی مدت نابرابری هم در این کشورها زیر سوال رفته است. یک دهه پیش «توماس پیکتی» اقتصاددان فرانسوی با این استدلال که رشد نابرابری افزایش مییابد، معروف شد، اما تحقیقات جدید نشان میدهد، پس از اعمال مالیات و نقل و انتقالات دولتی، نابرابری درآمد آمریکا از دهه ۱۹۶۰ به سختی افزایش یافته است.
همه این ادعاها مبهم به نظر میرسد، به ویژه زمانی که هزینه غذا و انرژی با سرعت غیرمعمولی افزایش یافته است. این ایده که کارگران در دنیای امروز رنج بیشتری میبرند، چنان ریشهدار است که ادعای خلاف آن تقریباً بدعتآمیز است. به همین دلیل هم تحقیقاتی که روند کاهش نابرابری را نشان بدهد، در میان اقتصاددانان مهجور است.
برای درک آنچه اتفاق میافتد، باید در نظر داشته باشید که مساله یقه آبیها فقط محدود به آمار نیست، بلکه حس شهودی هم هست. سه نیرویی که بازارهای کار را شکل میدهند، تقاضا، جمعیتشناسی و دیجیتالی شدن است و هر کدام به نحوی به نفع کارگران تغییر شکل دادهاند.
در مورد تقاضا؛ پس از تورم تدریجی در اواسط دهه ۲۰۱۰، بانک مرکزی آمریکا تصمیم گرفت وضعیت اقتصاد را بهبود ببخشد به این امید که افراد بیشتری سر کار بیایند. پس از شیوع ویروس کرونا دولتها در سراسر جهان ثروتمند، سر جیبهایشان را شل کردند. امسال این بیماری همهگیر به یک خاطره تبدیل شده اما کسریهایی که معمولاً در دوران رکود یا جنگ بروز میکنند، همچنان در آمریکا ادامه دارد. در نتیجه حتی با افزایش نرخ بهره توسط بانکهای مرکزی، تقاضا برای نیروی کار همچنان بالا باقیمانده است.
این تقاضای بالاتر برای نیروی کار، با تغییرات جمعیتی با عرضه محدود مواجه شده است. سال ۲۰۱۵، زمانی که جمعیت نیروی کار در چین به اوج خود رسید، سود جمعیتی در جهان به پایان رسید. سود جمعیتی دورهای از رشد اقتصادی است که هر کشور به دلیل اینکه بخش بزرگی از جمعیتش در سن کار است، تجربه میکند.
در جهان ثروتمند، جمعیت در سن کار با کندترین سرعت خود در حال رشد است و احتمالاً رشد آنها تا پایان دهه کاهش خواهد یافت. این امر بر تنگنای بازارهای کار میافزاید. نرخ بیکاری در سرتاسر جهان ثروتمند، با کمتر از ۵ درصد، در پایینترین سطح تاریخی قرار دارد. با کاهش رشد جمعیت، شکافهای نیروی کار به قدری گسترده خواهد شد که تصور اینکه سیاستمداران بتوانند به اندازه کافی به مهاجران برای پر کردن این شکاف اجازه ورود بدهند، دشوار است.
انقلاب دیجیتال چه تاثیری در اقتصاد شرکتها گذاشت؟
در عین حال، دیجیتالی شدن منجر به این شده که گروهی که در بازار کار بیشترین سود را میبرند، تغییر کنند. در پایان قرن بیستم، تحولات اطلاعاتی، تقاضا برای فارغالتحصیلان دانشگاهی با مهارتهای محاسباتی را به شدت افزایش داد. از والاستریت تا والمارت، این متخصصان بودند که برای تغییر نحوه تجارت شرکتها، استفاده از ابزارهای جدید از جمله ایمیل و وب به کار گرفته میشدند.
اواسط دهه ۲۰۱۰ انقلاب دیجیتالیزاسیون به بلوغ رسید و دستمزد افراد با مدارک دانشگاهی شروع به کاهش کرد. در سال ۲۰۱۵ کارگران با مدرک لیسانس یا بیشتر، دو سوم بیشتر از بازماندگان از تحصیل حقوق دریافت میکردند. چهار سال بعد، این شکاف به نصف کاهش یافت. بر اساس یک برآورد، حقوق فارغالتحصیلان سفیدپوست متولد شده در آمریکا در دهه ۱۹۸۰ کمتر از حقوق متولدین پنج دهه گذشته بوده است.
هوش مصنوعی و بهرهوری
به نظر میرسد هوش مصنوعی این روند برابری را تقویت کند. تحقیقات اولیه نشان میدهد که رباتهای هوش مصنوعی افزایش بهرهوری بیشتری را برای افراد با عملکرد پایینتر فراهم میکنند و به عقب ماندهها کمک میکنند تا همگام با پیشتازان پیشرفت کنند. البته تا زمانی که رباتیک به بلوغ برسد، هوش مصنوعی ممکن است ارزش کارهایی که فقط انسانها میتوانند انجام دهند، مانند کار یدی، را افزایش دهد.
این دوران طلایی هنوز خیلی خام است و ممکن است آسیبپذیر باشد. یک خطر این است که رکود افزایش پیدا کند و تقاضا برای کارگران را کاهش دهد. در شرایط رکود، افرادی که کمترین حقوق را دریافت میکنند، بیشترین آسیب را متحمل میشوند. تهدید دیگر این است که دولتها این نابرابری را از بین ببرند.
اگر دوران یقهآبیها ادامه پیدا کند، تأثیر آن عمیق خواهد بود. این ایده که سرمایهداری کارگران را شکست میدهد آنقدر فراگیر است که باید آن را دلیل این واقعیت دانست که چرا مردم همیشه در نظرسنجیها میگویند که از وضعیت اقتصاد ناراضی هستند؛ حتی اگر خودشان همچنان آزادانه هزینه کنند و هیچ وقت طعم بیکاری را نچشیده باشند. این ایده دیدگاهها را در مورد همه چیز از خطرات مهاجرت و تولیدکنندگان کم هزینه گرفته تا مطلوبیت بیشتر و تعرفههای بالاتر شکل داده است.