کیان آنلاین – اقتصاد۲۴ (هدی کاشانیان ) نوشت: در دنیای امروز یکی از قدرتمندترین کشورها که در حوزه اقتصاد، قصد قبضه کردن دنیا را دارد، جمهوری خلق چین است. اما چگونه کشوری که تا پایان دهه ۶۰ قرن گذشته میلادی از کشورهای فقیر جهان شناخته میشد، توانسته است جایگاه ویژهای در بین کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان کسب کند و عنوان دومین اقتصاد برتر جهان را به خود اختصاص دهد؟ از چهار دهه گذشته چینیها برای محو کردن شعار «ما از همه کپی میکنیم» به شدت تلاش کردند تا جایی که امروزه ابرقدرت دنیا شدند.
در سال ۱۹۷۶ رهبر چین فوت کرد و کمی بعد، نخست وزیر این کشور هم درگذشت و قدرت به دست افرادی جدید نظیر دنگ شیائوپینگ که او یک عملگرا و از اعضای اصلی حزب کمونیست بود، رسید. او براساس عقایدش روی به نوسازی کشاورزی و صنعت و تکنولوژی و اقتصاد چین آورد. به دست گرفتن امور کشور توسط حاکمان جدید با عقاید جدید در سال ۱۹۷۸ از شروع روند جدیدی در چین خبر میداد که بعداً باعث شد این کشور به سطوح بالای اقتصادی هدایت شود که در تاریخ چین بیسابقه بوده است.
ویژگی تجربه اقتصادی چین
دنگ شیائوپینگ نظریهای در خصوص پذیرش سوسیالیسم سازگار با ویژگیهای چین مطرح کرد که به نحوه فعالیت برای توسعه سوسیالیسم، مراحل توسعه و شرایط خارجی میپرداخت. سیاست خارجی چین با سیاست خارجی دول سوسیالیستی اروپا و یا شوروی متفاوت بود و سبب شد چین دچار تغییرات سیاسی حادی نشود. این تفاوتها شامل موارد زیر است:
* حزب مارکسیست چین قدرت را در دست داشته باشد و با تمام تلاشهایی که در راستای متزلزل کردن نظام و دولت انجام میشود مقابله کند.
* سران چینی راه ارتباط با دنیای خارج را مثل کشورهای سوسیالیسم ناگهانی انجام ندهند، بلکه آن را طی چند مرحله اجرا کنند.
این عوامل موجب شد تا فشارهای اقتصادی کاهش پیدا کند و نه تنها چین از انزوا خارج و با دنیای بیرون ارتباط برقرار کند، بلکه از واکنشهای مخالف هم در امان بماند و ارکان نظام حکومتی آن قدرتمندتر از گذشته شود. درهای چین به روی سرمایهگذاری خارجی باز شد و در سال ۱۹۷۹ چین و آمریکا روابط دیپلماتیک خود را مجدد برقرار کردند.
سرمایه و پول بسیاری وارد چین شد و این نتیجه اشتیاق آمریکا و چند کشور دیگر برای استفاده از نیروی کار ارزان و هزینههای پایین اجاره بود. در دهه ۱۹۹۰ چین شروع به رشد سریع کرد و در سال ۲۰۰۱ توانست به سازمان تجارت جهانی بپیوندد که این امر جهش دیگری برای این کشور بود. موانع تجاری و تعرفهها با کشورهای دیگر کمتر شد و بازار کالاهای چینی همه دنیا را فرا گرفت.
کریدور اقتصادی چین
در حال حاضر کشور چین بزرگترین واردکننده و صادرکننده اقلام اساسی دنیا است. با ایجاد کریدور اقتصادی، فعالیتهای زیادی مثل زنجیرههای تأمین کالاهای اولیه، پردازش کالا و بازاریابی به وجود آمد و در حالی که به بازار مصرف اروپا متصل شد، توانست بازارهای پایدار آسیایی را از آن خود کند. برای این اتصال چین سه مسیر اصلی را در نظر گرفت:
• اول مسیر شمالی است که از روسیه و کشورهای تحت نفوذ آن میگذرد.
بیشتر بخوانید:
آیا چین برنده بحران تجارت در دریای سرخ بود؟
• دوم مسیر کمربند دریایی که از دریای چین جنوبی آغاز میشود و به سمت اقیانوس هند و کانال سوئز و هرمز حرکت میکند.
• سومین مسیر از مرزهای غربی چین آغاز و از مسیر کشورهای افغانستان و پاکستان به ایران تا سواحل مدیترانه کشیده میشود. این مسیر که مهمترین مسیر است دو مزیت اصلی دارد، اولاً تراکم جمعیتی بالاتری دارد و دوماً صاحب اقتصاد کالاهای اساسی در این مسیر هستند.
دلایل موفقیت اقتصادی چین
در طول چند دهه، کشور چین در تقویت رشد اقتصادی خود و استفاده بهینه از جمعیت بیش از یک میلیارد نفری خود بسیار موفق بوده است. از دلایل موفقیتهای اقتصادی چین می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- دولت مقتدر: از زمانی که دنگ شیائوپینگ روش خود را تعیین کرد، هیچ چیز جریان را مختل نکرد، از جمله تغییرات در رهبری، ایدئولوژی و سیاست جامعه.
۲- منافع چین بالاتر از هر چیز دیگر: رواج سرمایهگذاری خارجی و به دست آوردن فرصتهای تجاری برای چین، نظر اصلی رهبر این کشور بود. این موارد و موارد دیگر، چین را به هدف اصلی برای تجارت، سرمایه گذاری و نیروی کار رسانده است.
۳- توانایی پاسخگویی: چین توانسته روشهای سریع را ایجاد کند و منابع خود را به سمت علوم رایانه، مهندسی بیوتکنولوژی، حقوق، اقتصاد، مدیریت و آموزش عالی سوق دهد. نظریات این کشور در مورد تحصیل در خارج از کشور حمایتی است و انگیزه فارغ التحصیلان را برای بازگشت به چین زیاد میکند.
۴- پایگاه قوی تولید: یک دلیل وجود دارد که این کشور خود را یک قطب تولید جهان معرفی کرده و اعتقاد دارد همه چیز «ساخت چین» است که این امر به نوبه خود اشتغال را برای مردم خود فراهم میکند.
۵- متعهد و پرشور: این کشور نسبت به شهروندان غیرمقیم خود که از لحاظ اقتصادی توانایی سرمایه گذاری در این کشور را دارند، تعهدات متقابلی دارد. در نتیجه ۶۰ میلیون نفر از مردم چین که در کشورهای خارجی زندگی میکنند در قالب سرمایهگذاری و حواله به اقتصاد کشور خود کمک میکنند.
۶- ایجاد زیر ساخت: چین در چندین منطقه سرمایهگذاری انعطاف پذیر، مناطق آزاد تجاری، مناطق با تکنولوژی بالا و مناطق پردازش صادرات، همراه با مشوقهای مالیاتی، بستر زیرساخت موفق و مناسب را ایجاد کرده است.
۷- بازاریابی مداوم: چین با یک نقطه فروش بزرگ که آن هم بازار بزرگ است، خود را پیش برده است. رهبران چینی جمعیت ۱.۳ میلیارد نفری این کشور را محلی برای انجام تجارت با امکانات کامل اعلام کردهاند.
۸- سرمایهگذاری در مدلینگ: چین اعتقاد دارد باید نقاط قوت خود را به منصه ظهور بگذارد و خود را الگویی برای ملاقات با بزرگان معرفی کند. این رویکرد به سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشور و توسعه اقتصاد محلی کمک میکند. جاذبههای شنژن و بندر ژانگ جیاگانگ به مدلهای شگفتانگیزی تبدیل شدهاند تا مناطق اطراف آن به عنوان املاک سرمایهگذاری به سرمایهگذاران خارجی فروخته شود. بدون شک این امر به بهبود تصویر چین کمک کرده و آن را به یک کشور سرمایهگذار جذاب تبدیل کرده است.